گاهی لازمه توی دل شب
بری سجده و با چشمای خیس زمزمه کنی...
الهی
قلبی مَحجوبٌ
خدای من دلم در پرده هاى ظلمت پوشیده شده
وَ نفسی معیوبٌ...
و جانم دچار کاستى گشته
و عقلی مغلوبٌ ....
و عقلم مغلوب هواى نفسم شده
و هوائی غالبٌ ...
و هواى نفسم بر من چیره آمده
و طاعتی قلیلٌ ...
طاعتم اندک،
و معصیتی کثیرٌ ...
و نافرمانیم بسیار،
و لسانی مُقِرٌ بِالذُّنوبِ...
و زبانم اقرارکننده به گناهان است،
فَکیفَ حیلتی یا ستار العیوبِ و یا علّام الغُیوبُ و یا کاشف الکُروبِ
چاره من چیست اى پرده پوش عیبها،اى داناى نهان ها،اى برطرف کننده غمها
اِغفر ذُنوبی کلّها بحُرمَةِ محمَّد و آل محمّد
همه گناهان مرا بیامرز،به حرمت محمّد و خاندان محمّد...
یا غفار! پاککن را بردار...
چشم بپوشان بر کوچکیام...به بزرگیات ببخش...
از اول شروع میکنم...