تعریف هاشمی رفسنجانی از اعتدال
حضرتعالی یکی از منادیان جریان اعتدال در کشورهستید. متاسفانه هیچ وقت تعریف دقیقی از سوی دولت و حتی حضرت عالی از «اعتدال» ارائه نشده است. البته سایت شما چند وقت پیش مطالبی را منتشر کرده بود که فکر می کنم قدیمی تر بود . با توجه به شرایط فعلی تعریف شما از اعتدال چیست؟
خودم کاری روی اعتدال کردم که در فرهنگ قرآن جمع شده است. در باره آیات قرآن می باشد که راجع به اعتدال است. به چند نمونه اشاره می کنم:
در سوره بقرة آیه ۱۴۳ آمده است :«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَی النَّاسِ......؛ و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه و سرمشق باشید....»
در سوره فاطر آیه ۳۲ آمده است :«ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ؛ سپس این کتاب را به آن بندگان خود که (آنان را) برگزیده بودیم به میراث دادیم پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیشگام اند و این خود توفیق بزرگ است»
در سوره الأعراف آیه ۱۹۹ برای الزام پیامبر(ص) به اعتدال و میانهروی آمده است :« خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ گذشت پیشه کن و به (کار) پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب»
در سوره لقمان آیه ۱۹ برای تاکید به اعتدال در رفتارهای اجتماعی آمده است :« وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ؛ در مشی خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز»
در سوره مائده آیه ۷۷ برای سئوال مقدر« آیا افراط و انحراف به کفر می رسند؟»؛ آمده است :« قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ ؛ بگو ای اهل کتاب در دین خود به ناحق غلوّ گویی نکنید و از پی هوسهای گروهی که پیش از این گمراه گشتند و بسیاری (از مردم) را گمراه کردند و (خود) از راه راست منحرف شدند نروید »
البته آقای رستگاری دارد آن ها را یکی یکی به صورت CD پخش می کند. البته این ها فقط آیات قرآن است اخیراً کتابی از آقای زم با عنوان «امپراطوری اعتدال» دیدم که ایشان وسیع تر مطالبی را در آن جا آوردند. لذا شروع شده است. بالاخره اعتدال یک اصل مسلم اسلامی و قرآنی است که می گوید «ما شما را امت معتدل و میانه رو قرار دادیم و انتظار خداوند این است که شما الگو و نمونه بشریت باشید. و پیغمبر (ص) شما هم شاهد و گواه بر شما باشد. تنها از پیغمبر(ص) بیاموزید و سایر فرق از شما بیاموزند »
این آیه قرآن است. آیاتی داریم که مقداری میدانی تر بیان می کنند، قرآن رسما از همه اهل کتاب که دارای کتاب آسمانی هستند؛ دعوت می کند که بیایید روی نقاط مشترکم با هم کار کنید« قل یا اهل الکتاب تعالوا علی کلمه سواءٍ بیننا و بینکم .» این آیه خیلی روشن است. در گفتگو ها اعتدال و منطق ملاک است و دعوا و نزاع نیست . بهترین امت کسان یا افرادی هستند که در بحث ها شرکت می کنند و حرف حق را می پذیرند. پس باید با مردمان دیگر در نقاط مشترک همراهی کنیم که با خودی ها؛ مسلمانان و هم وطنان جای خود دارد.
عدم تعریف اعتدال در فضای سیاسی کشور، شرایطی ایجاد شده که می گویند اعتدال، حد وسط است، نه چپ و نه راست و یا هم چپ و هم راست است . نظر شما چیست؟
تعریفش در قرآن هست. گفتم که اگر به فرهنگ قرآن و حرف هایی که آقای رستگاری دارد آماده می کند تا پخش شود؛ نگاه کنید؛ متوجه می شوید که اعتدال ربطی به چپ و راست ندارد.
منظور من در فضای سیاسی است.
فضایی با منطق است که تند رویی و افراط و تفریط در آن نباشد.اگر انسان بخواهد راه برود ؛ از وسط جاده راه میرود. راه رفتن از حاشیه جاده افراط است و رفتن از کنار هم باعث سقوط می شود.
اگر اعتدال را برگرفته از "عدالت" بدانیم، آیا "تندروی" نمی تواند در برخی شرایط خاص، جزو اعتدال باشد؟ مثلاً یک اقدام انقلابی در شرایط خاص که کاملا به عدالت نزدیک است را هم می توانیم در مسیر "اعتدال" تفسیر کنیم؟
چرا نمی شود؟ آن هم مشکلی ندارد، بالاخره جایی باید تند روی انقلابی شود که آنجا اعتدال معنای خاص خودش را پیدا می کند و حدود و احکامی دارد. افراط یعنی زیاده روی و بیش از حد لازم نیرو مصرف کردن یا جایی را گرفتن و یا هر چیزی که تجاوز به حق دیگران است. تجاوز از حد. اگر چراغی را که از سقف آویزان است ؛ تنها به این طرف یا آن طرف ببرید ؛ آن از اعتدال خارج کردید. به محض این که آزادش می کنید ؛ به طرف دیگر می آید و مدتی نوسان می کند. این حرکات مال افراط و تفریط است. این حالت نوسان ادامه دارد تا دوباره استقرار پیدا کند . اگر ما معتدل باشیم ؛ از این گونه کارها نخواهیم داشت.