شاید مقایسه این قسمت انقلاب مصر با انقلاب اسلامی ایران خالی از لطف نباشد و منشاء عبرتی ماندگار قرار گیرد که ، دیکتاتور ما هم رفت و نظام اسلامی جای سیاهی های پهلوی را گرفت و همان ارتش شاهنشاهی به انقلاب سوگند خورد و هنوز طنین سوگندش در گوشها بود که به تونل طولانی ترین جنگ قرن وارد شد . این ارتش بدون کمترین لغزش و انحرافی با سرمایه جانفشانی ها و ایثارگری های فرزندانش به آرمانهای انقلابی که برایش خونها جاری شد پابرجاماند .ارتشی که فرماندهی خود را از شاه گرفت و دست رهبر انقلابش داد . جدای از ابعاد شگفت انگیز این افتخار می توان سرمنشاء آن را نیز مورد مطالعه قرارداد . مگر نه اینست که هر دو کشور مسلمانند و در یک منطقه جغرافیایی ( خاور میانه ) مستقر و دارای مردمی که به آرمان فلسطین آزاد و مستقل و نابودی اسرائیل می اندیشند ، پس این تفاوتها از کجاست ؟ آری حضور "روحانیت" در تار و پود اعتقاد ایرانیان - "وفاداری" به اصولی که توده مردم به آن رای "آری" دادند ، اولویت "دیندار ماندن" به تمام شاخصه های دیگر زندگی - تقدم "سعادتمندی اخروی" به راحتی های دنیوی ، و صد البته "اعتقاد به حسینی" ( ع ) که مسیر تاریخ را برای استمرار "عدالت علوی" در پیچ عاشورا باقی گذاشت ، از اساسی ترین اختلافات این دو انقلاب و نیروهای مسلح آنان است . مصری ها نه بعد از انقلاب خود جنگ و تجاوز و اتحاد بین المللی برای نابودی را تجربه کردند و نه تحریم ها و دشمنی های پیدا و پنهان قدرتهای استکباری جهان را و نه هیچ یک از دست و پنجه نرم کردن های دوران انقلاب ما را و نه منافین و بنی صدرها و نه کودتا های نوژه و بمباران های شیمیایی مردمش را . اینچنین است که به راحتی تسلیم قدرتهای حامی اسرائیل شده و جالب تر آن است که نظام قضایی آنها نیز کمتر از 10 روز منقلب شده و دستور آزادی " مبارک !!" را صادر می کند . همان مبارکی که هم خون مردمش را ریخت و هم شریک خونخواری های اسرائیلیان شد . در مصر هم سر عدالت را بریدند و هم پیکرش را سوزاندند . شاید این گونه بررسی ها و پرداخت های مقایسه ای کوچکترین کاری است که می توان برای قدردانی از این سلحشوران و پاسداران حریم انقلابمان کنیم .